در خبرها آمده بود که لازم است دیوارهای دانشگاه برداشته شود تا ارتباط دانشگاه با جامعه بیشتر شود. این سخن، حرف درست و در حین حال عمیقی است زیرا می تواند دو معنای ظاهری و باطنی( حقیقی و مجازی) داشته باشد.
اگر از معنی ظاهری و فیزیکی آن بگذریم معنای باطنی آن بسیار مهم و اساسی تر است. معنای باطنی وجود دیوار، آن است که دیدگاه های ذهنی و فکری درافراد وجود دارد که ناشی از غفلت یا جهل بوده و سبب شده در برنامه ریزی برای ماموریت دانشگاهها، نقش و وظایف آنها در حل مشکلات جامعه، انجام پژوهشهای کاربردی و ایجاد نوآوری و تحول در جامعه، کم رنگ دیده شود.
این دیوارهای ذهنی بسته به اینکه افراد درون دانشگاه یا خارج از دانشگاه باشند به دو شکل رفتاری خود را نشان می دهند که اولی دیوار بی اعتقادی (مخصوص افراد درون دانشگاه) و دومی دیوار بی اعتمادی (مخصوص افراد خارج از دانشگاه) نام دارند.
منظور از دیوار بی اعتقادی در افراد درون دانشگاه آنست که هنوز بسیاری از دانشگاهیان عقیده دارند که وظیفه دانشگاه فقط تربیت نیرو و تدریس توسط استاد و انجام پژوهشهای بنیادی است و اگر استادی کار پژوهشی کاربردی و تقاضامحور انجام دهد صرفا بخاطر علاقه شخصی است. یعنی وظیفه حل مشکلات جامعه و تاثیرگذاری بر جامعه یک جنبه اختیاری برای استاد دارد و اگر کسی علاقه داشت می تواند در این جهت کار کند و اگر علاقه هم نداشت همان کار تدریس و تحقیق نظری کفایت می کند. در حقیقت این افراد، دانشگاه را دبیرستان بزرگ دانسته و به کارکردهای نوین دانشگاه موسوم به دانشگاه های نسل سوم اعتقادی ندارند.
از سوی دیگر، دیواری از جنس بی اعتمادی در سمت کسانی که خارج از دانشگاه در دیگر نهادها و سازمانها اجتماعی کار می کنند و علی القاعده باید با دانشگاه ها هم ارتباط داشته باشند، وچود دارد. بدان معنا که بسیاری از مسولان نهادها و سازمانهای دولتی و غیردولتی به دانشگاه ها برای یافتن راه حل مناسب و عملیاتی برای انبوه مشکلات خود اعتمادی ندارند و فکر می کنند در دایره درون سیستم، خود می تواند تمام مشکلات را بررسی کرده و راه حل ارائه دهند و اگر هم نیروهای درون سیستم کفایت نکند فقط به خارج از کشور فکر می کنند و اعتماد به کمک گیری از دانشگاههای داخل ندارند.
وجود این دو ردیف دیوار ذهنی سبب شده با وجود ظرفیت عظیم علمی دردانشگاه های کشور از یک سو و وجود مشکلات و نیازهای تخصصی و مطالعاتی در سازمانها در سوی دیگر، نتوانیم ارتباط سیستماتیک و گسترده میان دانشگاه ها و جامعه برقرار کنیم و گفتمان همکاری فراگیر نشده است.
برای اینکه همانند بسیاری از کشورهای توسعه یافته، زمینه های مشارکت دانشگاه ها در حل مشکلات جامعه بیشتر شود دو ردیف دیوار ذهنی باید برداشته شود ردیف اول دیوار بی اعتقادی در میان دانشگاهیان و ردیف دوم دیوار بی اعتمادی در بین مسئولان خارج دانشگاه.
با شناخت صحیح و دقیق از مشکل می توان امیدوار بود که راه حلهای مناسب جهت گسترش ارتباط میان دانشگاه و جامعه و شکستن دیوارهای ذهنی ارائه شود. بدون درک کامل و درستی از مشکل، راه حل ها نیر کامل و موثر نخواهد بود. نباید مشکل کاهش تاثیرگذاری دانشگاه در جامعه و صنعت را فقط در یک طرف دید زیرا برقراری هرگونه ارتباط یک اقدام دوسویه است و اگر بهردلیلی، یک طرف تمایل به ارتباط نداشته باشد نمی توان در اینکار موفق شد.
واقعیت اینست که در دهه اخیر در دانشگاهها، حرکتها و اقدامات اولیه و جدی برای تشویق اساتید به مشارکت موثر در حل مشکلات جامعه شروع شده و گفتمان آن در حال توسعه بیشتر است ولی در دستگاههای دولتی و سازمانهای خارج دانشگاه این حرکت بصورت جدی و اصولی دیده نمی شود و بخصوص مدیران ارشد، اعتمادی به گفتمان همکاری با دانشگاه ندارند. در سالهای اخیر سعی شده است که با تصویب قوانین اجباری، ردیف بودجه اختصاصی برای پژوهش و فناوری در سازمانها تعیین شود ولی با توجه به بی اعتمادی مدیران ارشد عملا اینکار بشکل موثر و مفید اجرایی نمی شود و بنظر می رسد کارها و برنامه های زیادی جهت تشویق سازمانها به ارتباط موثر و مفید با دانشگاهها لازم است.
بنابر این می توان نتیجه گرفت برای حذف دیوارهای ذهنی که مانع اصلی گسترش تاثیرگذاری دانشگاهها در جامعه است، باید راه حلهای مناسب و عملیاتی در دو بخش دانشگاه و خارج دانشگاه بجدیت پیگیری شود و این راه حلها در قالب سیاستها و قوانین عملیاتی دنبال شود تا انشالله در افق میان مدت شاهد شکوفایی و گسترش همکاریهای دانشگاه و سازمانها بوده که سبب تسریع روند توسعه کشور باشیم.