یادداشتی از دکتر علی عربی: فرهنگ عمومی متغیر اصلی توسعه و پیشرفت، یا زوال و فروپاشی تمدنها - دانشگاه شهید چمران اهواز

دکتر علی عربی عضو هیئتعلمی گروه جامعهشناسی و مدیر حمایت و پشتیبانی معاونت فرهنگی و اجتماعی دانشگاه شهید چمران اهواز در یادداشتی به مناسبت ۱۴ آبانماه روز فرهنگ عمومی گفت: آنچه در سطح جامعه به عنوان فرهنگ عمومی از آن یاد میشود و همواره علیرغم مشارکت همگان در برآیند ملموس ناکارآمدیاش مورد نکوهش تکتک افراد جامعه است، بازتابی از وضعیت کمّی و کیفی نظام آموزش آن جامعه است.
به گزارش روابط عمومی دانشگاه شهید چمران اهواز در این یادداشت آمده است:
فرهنگ واژهای بسیار آشنا برای ذهن ماست و هیچ انسان اجتماعی در این کره خاکی یافت نمیشود که خویشتن را متعلق به فرهنگی خاص لحاظ نکند. فرهنگ در چنین بیانی اشاره به ارزشها، باورها، هنجارها و نمادهای متعالی است که ما هویت خود را از آنها کسب میکنیم.
نکته قابل تامل در ارتباط با فرهنگ، این واقعیت است که پدیدهای کاملا جمعی است و از این لحاظ عبارت فرهنگ عمومی در واقع اشاره به شیوهی زندگی جمعیتی خاص در پهنهی سرزمینی مشخص در یک برههی تاریخی دارد. فرهنگ عمومی متغیر اصلی توسعه و پیشرفت یا زوال و فروپاشی تمدنها بوده است.
در حوزه جامعهشناسی پرداختن به مقوله فرهنگ عمومی را میتوان در متن جامعهشناسی مردممدار معنایابی نمود. در چنین تفسیری، فرهنگ خارج از دایرهی نخبگان قدرت و صنعت، امری متعلق به حوزهی عمومی جامعه یا بهتر است بگوییم متعلق به مردمان یک جامعه است، جایی که هر روز دربارهی ارزشهای بنیادین میان نوجوانان، جوانان و بزرگسالان گفت و گوهای بیشماری شکل میگیرد.
باید بر این نکته مهم تاکید داشته باشیم که در جهان معاصر، اندیشههای ما بخش بزرگی از گنجینهی دانشی خود را در نظام آموزشی جامعه کسب نمودهاند و این اهمیت و نقش بسیار پررنگ فرایندها و نظام آموزشی را در شکلدادن به فرهنگ عمومی برجسته مینماید؛ اما این سخن نباید ذهن ما را به نحوی فریب دهد که تصور کنیم، فرهنگ پدیدهای کاملا قابل برنامهریزی است. چنین برداشتی از فرهنگ میتواند منجر به خلق برخی تعبیرها شود و هزینههای سنگینی را به جامعه تحمیل نماید.
البته این به معنای اعتبار دادن به آنارشیسم در حوزه فرهنگ عمومی نیست که میتواند به سمت هرج و مرج و در نهایت حاکمیت زور بینجامد و در واقع جامعه انسانی را به تبعیت از قانون جنگل بکاهد. فرهنگ عمومی و مدیریت آن در جایی میانه این دو سرِ طیف است و مسیر رهایی بخش آن از ورای خلق هوشمندانه مفهوم کنش ارتباطی پدیدار میشود.
کنش ارتباطی بازسازی مفهوم عقلانیت به شیوهای است که انسان را از قفس آهنین خودساخته بر زیستجهان خود رهایی میبخشد. با چنین رویکردی، فرهنگ عمومی عرصه تعامل ساختارهای زبانی به عنوان منابع اصلی برساخت ارزشها و هنجارهای عمومی میشود و مردمان نسبت به ساختارها تقدم مییابند.
به عبارت دیگر در چنین خوانشی از فرهنگ عمومی باید با ذهنی باز در اقدامی وفاقآفرین به استقبال مردمان رفت. در چنین اقدامی، مسئلهی آموزش که پیشتر به آن، به عنوان متغیری تاثیرگذار بر فرهنگ عمومی اشاره شد، از یک کالای خصوصی به یک کالای عمومی بدل میشود و وظیفه دولتها نه سلطه هژمونیک بر آموزش که فراهم نمودن بستری برای دسترسی همگانی به آموزشی با کیفیت خواهد بود که در راس آن نهاد دانشگاه قرار میگیرد.
بنابراین هدف آموزش دیگر خدمت به دولت یا صاحبان صنعت نیست، بلکه پروش و رشد فردی است که فیلسوفان از آن با عنوان برساخت فرهیختگی نام میبرند.
بنابراین پیششرطهای ضروری نظام آموزش برای دستیابی به چنین هدفی، استقلال، یکپارچگی تدریس و پژوهش، و رهایی ایدئولوژیک است. این ایده در تضاد با تصویر کنونی از آموزش به ویژه دانشگاه است که محور آموزش را نه در حقیقتجویی که در خدمت صنعت و بازار قرار داده است. بنابراین آنچه در سطح جامعه به عنوان فرهنگ عمومی از آن یاد میشود و همواره علیرغم مشارکت همگان در برآیند ملموس ناکارآمدیاش مورد نکوهش تکتک افراد جامعه است، بازتابی از وضعیت کمّی و کیفی نظام آموزش آن جامعه میباشد. با چنین بینشی میتوان به خوبی اهمیت ساختارهای زبانی به عنوان واحد تحلیل کنش ارتباطی را بر فرهنگ عمومی لمس کرد.