یادداشتی از دکتر جلیلیان؛ به بهانه ششم فروردین، زادروز زردشت، پیامبر ایران باستان - دانشگاه شهید چمران اهواز

به گزارش روابط عمومی دانشگاه شهید چمران اهواز، در یادداشت دکترشهرام جلیلیان، استاد تاریخ ایران این دانشگاه، آمده است:
ایرانیان شاخهای از مردم آریایی بودند که خدایان متعدد را پرستش میکردند و عناصر طبیعی مانند آب، آتش، خاک و باد را مقدّس میدانستند. آنها با آیینهای ویژهای به ستایش خدایان گوناگون خود میپرداختند و برای آنها قربانی میکردند و سرودها و نیایشهای دینی میخواندند.
زردشت، پیامبر ایران باستان، کوشید تا در دین و باورهای مذهبی ایرانیان اصلاحاتی انجام دهد و مردم را به پرستش اهورامزدا، خدای بزرگ و یگانه، فراخواند. هنوز پژوهندگان دربارة زمان زندگی و زادگاه زردشت با همدیگر همداستان نیستند و بهطورکلّی میتوان گفت که زردشت احتمالاً بین سالهای 1400 تا 1200 پیش از میلاد، در یکی از سرزمینهای شرقی ایران زندگی میکرده است.
در دین زردشتی، اهورامزدا (= سرور خردمند/ فرمانروای خردمند)، بزرگترین خدا و همانند الله در دین اسلام است. اهورامزدا، آفرینندة جهان و سرچشمة همة نیکیهاست و همواره با اهریمن که همانند شیطان در دین اسلام است، میجنگد. زردشت از پیروان خود میخواهد پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک داشته باشند و همواره در زندگی خود راه راستی و پرهیزگاری را در پیش گیرند، چون به گفتة زردشت «در جهان راه یکی است، و آن راه راستی است.»
در دورة ساسانیان، تعالیم زردشت در کتابی به نام اَوِسْتا گردآوری شدند که کتاب مقدّس زردشتیان و ایرانیان باستان است. در دین زردشتی، آتش بسیار مقدّس بود و در ایران آتشکدههای زیادی ساخته شدند که زردشتیان در آنها با نیایش در برابر آتش مقدّس، اهورامزدا را ستایش میکردند. به دلیل اهمیّت آتش در دین زردشتی بود که حتی در روزگاران گذشته، زردشتیان را آتشپرست میخواندند، امّا میدانیم که آنها خدایی بزرگ و یگانه به نام اهورامزدا را میپرستیدند و آتش تنها نماد و نشانهای از این خدای بزرگ بود. در دورة ساسانیان که دین زردشتی، دین رسمی ایران شد، در همة روستاها و شهرهای ایران آتشکدههایی ساخته شدند، امّا سه آتشکدة آذر بُرْزین مَهر در خراسان، آذر گُشْنَسْپْ در آذربایجان و آذر فَرْنْبَغْ در فارس از دیگر آتشکدهها بزرگتر و شکوهمندتر بودند.
دربارة دین مادها چیز زیادی نمیدانیم، امّا نشانههایی وجود دارد که آنها اهورامزدا (= سرور خردمند/ فرمانروای خردمند) و دیگر خدایان ایرانی را همچون میترا را ستایش میکردهاند و دین آنها مانند دین پارسیان بوده است. روحانیون مادی، مُغْ نامیده میشدند که آیینهای دینی و قربانیها را در جامعة مادها انجام میدادند. آنها سرودها و نیایشهای در ستایش خدایان ایرانی میخواندند و هنگامی که دین زردشتی را پذیرفتند، باورهای دینی کهن خود را با تعالیم تازة زردشتی درآمیختند و رهبران دینی زردشتیان شدند.
پارسیان همچون مادها و دیگر ایرانیان، عناصر طبیعی مانند خاک، آب، آتش، آسمان و همچنین رودخانهها و کوهها را مقدّس میدانستند و خدایان متعددی را میپرستیدند. پادشاهان هخامنشی چنانکه در سنگنوشتههای خود میگویند اهورامزدا، خدای بزرگ ایرانیان را همراه با دیگر خدایان میستودند. در دورة هخامنشیان مُغها که روحانیون دین زردشتی بودند، همچون دورة مادها آیینهای دینی و قربانیها را برگزار میکردند. در قلمرو پهناور هخامنشیان، مردمانی با نژادها، زبانها و دینهای گوناگون زندگی میکردند و پادشاهان هخامنشی هم به دینها و باورهای مذهبی همة مردم احترام میگذاشتند. مادها، ایلامیها، بابلیها، مصریها، یهودیان و دیگر گروهها در دورة هخامنشبیان کاملاً آزادانه آیینهای دینی خود را انجام میدادند و خدایان خود را میپرستیدند. بزرگترین خدای پارسیان، اهورامزدا (= سرور خردمند/ فرمانروای خردمند) بود که او را آفرینندة جهان و بزرگتر از همة خدایان میانگاشتند. پادشاهان هخامنشی خود را نمایندة اهورامزدا در زمین میدانستند. داریوش بزرگ در یکی از سنگنوشتههای خود میگوید: «خدای بزرگ است اهورامزدا؛ که این زمین را آفرید، که آسمان را آفرید، که آدمی را آفرید، که شادی را برای آدمی آفرید، که داریوش را پادشاه کرد، یگانه پادشاه از بسیاری، یگانه فرمانروا از بسیاری.» اگرچه هخامنشیان، اهورامزدا خدای بزرگ دین زردشتی را ستایش میکردند، امّا هنوز پژوهندگان دربارة اینکه آیا هخامنشیان زردشتی بودهاند با نه، با همدیگر همداستان نیستند.
آگاهیهای ما دربارة دین ایرانیان در دورة اشکانیان بسیار اندک است. ایرانیان و دیگر مردمانی که در سرزمینهای زیر فرمانروایی پارتیان زندگی میکردند، آزادانه به ستایش خدایان گوناگون خود میپرداختند و آزادی دینی اشکانیان زمینه را برای همزیستی پیروان همة دینها و باورهای مذهبی به وجود آورده بود. در این دوره همانند دورة هخامنشیان، هیچگونه آزار و جنگ دینی دیده نمیشود و آزادی دینی ویژگی مهمّ اشکانیان بود.
پارهای گزارشهای تاریخی و دادههای باستانشناختی نشان میدهند که احتمالاً خود پادشاهان اشکانی، زردشتی و یا دستکم پشتیبان این دین بودهاند. در میانرودان (= بینالنهرین) که تیسفون، پایتخت اشکانیان هم در آنجا بود، هنوز خدایان کهن بابلی همچون مردوک و ایشتار و نانا ستایش میشدند و البته زردشتیان، یهودیان، مسیحیان و صابئین هم در سایة آزادی دینی پادشاهان اشکانی در میانرودان و یا دیگر سرزمینها، در انجام آیینهای دینی خود آزاد بودند.
یونانیهایی که در ایران دورة اشکانیان زندگی میکردند، خدایان یونانی مانند زئوس، آتنا و آفرودیت را میپرستیدند و مجسّمههایی از این خدایان در کاوشهای باستانشناختی پیدا شده است. در دورة اشکانیان، در نتیجة آمیزش فرهنگهای ایرانی، میانرودانی و یونانی، خدایان و باورهای مذهبی آنها نیز با همدیگر آمیخته شدند، چنانکه اهورامزدا خدای ایرانیان، با زئوس خدای یونانی و بَعْلْ خدای بابلی یکی انگاشته میشدند.
در سرزمینهای ایرانی، گذشته از اهورامزدا، خدای بزرگ دین زردشتی، خدایان کهن ایرانی همچون مهر/ میترا و آناهیتا هم ستایش میشدند. پیروان ایزد مهر، در پرستشگاههای خود آیینهای دینی را برگزار میکردند و پرستش مهر در دورة اشکانیان چنان رواج یافت که حتی از مرزهای ایران و آسیای غربی گذشت و به سرزمینهای امپراتوری روم رسید و پرستشگاههای زیادی برای ستایش این خدای ایرانی در اروپا پدید آمد. پیش از پیدایش مسیحیت و گسترش آن در امپراتوری روم، بسیاری از مردمان رومی، بهویژه سپاهیان و حتی چند تن از امپراتوران رومی، پرستندة ایزد مهر شده بودند. آیین پرستش مهر یا میترا را امروزه میترائیسم یا مهرپرستی مینامند. اینکه چند پادشاه اشکانی هم مهرداد (= دادة مهر/ آفریدة مهر) نام دارند، یکی از نشانههای علاقمندی اشکانیان به ایزد مهر است.
در شرق قلمرو پارتیان، کم کم آیین بودایی رواج پیدا کرد. در میانة سدة سوم پیش از میلاد، آشوکا، پادشاه بزرگ هند، پیرو آیین بودا شد و گروههای زیادی را برای تبلیغ این دین به دیگر سرزمینها همچون شرق ایران فرستاد. به زودی اشکانیان هم با این دین آشنا شدند و حتی گزارشهای تاریخی چینی میگویند که یک شاهزادة اشکانی برای نخستین بار، کتابهای بودایی را به زبان چینی ترجمه کرده بود.
پیروان آیین یهود که در میانرودان و فلسطین و دیگر سرزمینها پراکنده بودند، به ستایش خدای خود و برگزاری آیینهای مذهبی میپرداختند و در زندگی اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خود هم کاملاً آزاد بودند. یهودیان فلسطین که با امپراتوران رومی دشمنی داشتند، گاهی در جنگها از اشکانیان هواداری میکردند و یا از دست رومیها به آنها پناه میآوردند.
مسیحیت هم یکی از آیینهای قلمرو اشکانیان بود. در همان سدة یکم میلادی و پس از نفوذ مسیحیت در آسیای غربی، مبلغان مسیحی آزادانه در ایران رفتوآمد میکردند و مردم را به دین مسیح میخواندند. همچنین آزار و کشتار مسیحیان در سدههای اولیة میلادی در سرزمینهای رومی، باعث شد که مبلغان مسیحی و گروههای از مسیحیان به شهرهای قلمرو اشکانیان پناه آورند. پیروان مسیح، در ایران پراکنده میشدند و حتی کلیساهایی برای خود ساختند و بهطورکلّی از آغاز سدة دوّم میلادی یک جامعة مسیحی کمابیش کوچک در ایران به وجود آمده بود.
در آغاز دورة ساسانیان یهودیان و مسیحیان ایران، همچنان در آرامش زندگی میکردند، امّا با رسمیّت یافتن دین زردشتی و نیرومند شدن روحانیون زردشتی، کم کم از آزادی دینی یهودیان و مسیحیان کاسته شد و یا گاهی پیروان این ادیان آزار میدیدند. در جنگهای ساسانیان با رومیها، بسیاری از اسیران جنگی و مردمانی که به شهرهای ایرانی کوچانده میشدند، مسیحی یا یهودی بودند و این خود یکی از دلایل افزایش جمعیت مسیحیان و یهودیان در ایران گردید.
در سال 313 م. کنستانتین بزرگ (306-337 م.) امپراتور روم، در «فرمان میلان» آیین مسیحیّت را در امپراتوری روم به رسمیّت شناخت، و این باعث تغییراتی در زندگی مسیحیان ایران شد. اکنون از سویی کنستانتین خود را پادشاه همۀ مسیحیان جهان و البته مسیحیان ایران و پشتیبان آنها میانگاشت، و از سوی دیگر، از دیدگاه ساسانیان، مسیحیان ایران همدست و دوستدار دشمن غربی ایران بودند. در دورة جنگهای شاپور دوّم با رومیها، تعقیب و آزار مسیحیان ایران هم آغاز شد. شاپور دربارة مسیحیان گفته بود که: «آنها در سرزمین ما زندگی میکنند، امّا دوستِ سزار دشمنِ ما هستند.» با وجود این، مسیحیان در بسیاری از شهرهای ایران برای خود کلیساهایی میساختند و بهطورکلّی تعقیب و آزار مسیحیان، هیچگاه چندان گسترده نبود و جمعیت آنها روبه افزایش بود و تا پایان دورة ساسانیان در کنار دیگر ایرانیان زندگی میکردند.
در سراسر دورة ساسانیان، چون یهودیان نگرش خوبی دربارۀ ایران و دین زردشتی داشتند و در جنگهای ایران و روم هم کاملاً پشتیبان و دوستدار پیروزی ایرانیان بودند، هیچگونه بدبینی دربارۀ وفاداری آنها وجود نداشت، و ازاینرو از آزادیهای دینی و اجتماعی بیشتری برخوردار بودند.