15 11 2021 21:28
کد خبر : 1673123
تعداد بازدید : 539

به قلم محمدعلی رونق، کتابدار و کتاب‌شناس بازنشسته دانشگاه؛ گذری بر پیشینه شهر اهواز، دانشگاه و کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد

 

 

 

هر انسانی که به دنیا می‌آید، تاریخ تولدی دارد، در یک‌جایی متولدشده، زمانی را سپری کرده و اتفاقات و حوادث کوچک و بزرگی را تجربه کرده است. آنچه در زندگی‌نامه‌ها مهم است، این است که چه چیز مهم و برجسته‌ای در زندگی آدم‌ها وجود دارد که بازگویی و نوشتنش دیگران را به کارآید.

آنچه می‌نویسم مربوط به چند دهه‌ی گذشته است. امروز انسان، جامعه و مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با سرعتی ناباورانه در حال تغییر و دگرگونی است. اصل جاویدان هستی، تغییر است. آینده نیز این مرحله از زندگی بشر را پشت سر می‌گذارد. وقتی شرایط زندگی و جامعه تغییر می‌کند، طرز تلقی انسان‌ها نیز نسبت به پدیده‌ها دگرگون می‌شود...

در سال 1325 در شهرستان دزفول متولد شدم. بنا به موقعیت شغلی پدر که کارمند دولت بود، در دوران طفولیت به اهواز نقل‌مکان کردیم. دوران ابتدایی را در دبستان حافظ اهواز گذراندم. این دبستان که دیگر وجود خارجی ندارد، در خیابان 24 متری (شریعتی فعلی) و مقابل شعبه مرکزی بانک ملی واقع‌شده بود و قبلاً یکی از کاخ‌های شیخ خزعل بود. متأسفانه در سال‌های اخیر به‌جای بازسازی، این بنای تاریخی تخریب و به پارکینگ تبدیل‌شده است!

تحصیلات متوسطه را در دزفول گذراندم، سال 1344 وارد دانشگاه تهران شدم و در سال 1348 از دانشکده الهیات در مقطع کارشناسی دانش‌آموخته شدم. دکتر امیرحسین آریان‌پور یکی از استادان ما بود. استادی آزاده و بی‌همتا که بیشترین تأثیر را بر زندگی من داشته است. دکتر آریان پور از چهره‌های برجسته‌ی علمی کشور بود. او با اطلاعات وسیع و عمیق از فرهنگ و ادب ایران و تمدن و فلسفه‌ی غرب و با حُسن بیان و محبت و لطف به نسل جوان توانسته بود شمار زیادی از دانشجویان کشور را در دهه‌های سی، چهل و پنجاه مجذوب خود کند.

 پس از گذراندن دو سال خدمت نظام‌وظیفه در سال 1352 یک آگهی استخدام در روزنامه، توجه مرا جلب کرد. وزارت فرهنگ و هنر سابق برای سرپرستی کتابخانه‌های عمومی در مراکز استان‌ها، افرادی با مدرک لیسانس استخدام می‌کرد. نام اهواز در لیست شهرها بود و من که شهرم را دوست داشتم و هم به کتابخانه و کتاب‌خوانی علاقه داشتم، در آزمون شرکت کردم و پذیرفته شدم. سر از پا نمی‌شناختم! در سال 1353 با عنوان رئیس کتابخانه عمومی شماره یک اهواز شروع به کار کردم.

 دانشگاه جندی‌شاپور اهواز برای کتابخانه مرکزی در حال تأسیس، عده‌ای کارشناس و کارشناسی‌ارشد از طریق آزمون استخدام می‌کرد. فرصت را مغتنم شمردم و در امتحان شرکت کردم و پذیرفته شدم. کتابخانه مرکزی دانشگاه در سال 1354 به نام کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد و کتب آغاز به کار کرده بود.

بر اساس سیاست‌های توسعه‌ی دانشگاه، وظیفه کتابخانه مرکزی، سازمان‌دهی و برنامه‌ریزی و تهیه کتب و نشریات خارجی کتابخانه‌های دانشگاه به‌صورت متمرکز و نظارت بر فعالیت‌های کتابخانه‌های اقماری دانشگاه بود. ریاست کتابخانه مرکزی را در بدوِ تأسیس، آقای دکتر حشمت اله خرّم‌زاده، دانشیار دانشکده‌ی علوم تربیتی به عهده داشت. عملیات ساختمانی کتابخانه مرکزی با طرح و نقشه‌ای عظیم در سال 1352و با مساحت پانزده هزار مترمربع در چهار طبقه در ضلع غربی پردیس دانشگاه آغازشده بود که با شروع انقلاب اسلامی و پیروزی آن در بهمن 1357، عملیات ساختمانی آن متوقف و با آغاز جنگ حزب بعث عراق علیه ایران در سال 1359، ساختمان نیمه‌تمام آن در اختیار رزمندگان قرار گرفت. سبک معماری کم‌نظیر این کتابخانه در آن زمان و شاید هنوز هم در خاورمیانه منحصربه‌فرد بوده و تنها مشابه این معماری که از بالا به شکل گل رُز و به «رز بیلدینگ» معروف است در شهر پاریس فرانسه است. 

کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد و کتب به‌طور موقت تا سال 1369در طبقه دوم دانشکده علوم مستقر بود و پس‌ازآن نیز به ساختمان دانشکده مهندسی منتقل شد. دریکی دو سال اول شروع به کار کتابخانه، تمام فعالیت ما بعد از سفارش کتب و نشریات خارجی برای کتابخانه‌های دانشگاه، مصروف برنامه‌ریزی و مقدمات راه‌اندازی کتابخانه مرکزی می‌شد. هیچ‌گونه منابعی از کتب و نشریات در کتابخانه نبود. کارهای زیادی پیش رو داشتیم، اما اولویت اصلی‌مان مجموعه‌سازی کتابخانه بود. ما کارکنان کتابخانه که تعدادمان خیلی کم بود، با مدیر کتابخانه همه با هم با عشق و علاقه‌ی زائدالوصفی برای تکمیل و گسترش کتابخانه تلاش می‌کردیم. در تمام هفته تا ساعت پنج عصر در کتابخانه می‌ماندیم. هفته‌ای سه شب نیز به دعوت دکتر خرم‌زاده به منزل ایشان در کوی استادان می‌رفتم و تا پاسی از شب، از برنامه‌های کتابخانه و نقشه‌هایی که در سر داشتیم گفتگو می‌کردیم. کتاب‌خانه‌ی عظیمی که امروز می‌بینید، به یقین یکی از بزرگ‌ترین کتاب‌خانه‌های دانشگاهی ایران است.

 توفان انقلاب که از سال 1356 آغازشده بود به‌سرعت همه‌جا و ازجمله دانشگاه‌ها را درنوردید. دکتر خرم‌زاده به امریکا مهاجرت کرد و کتابخانه مرکزی نیمه‌کاره رها شد. تمام مراکز آموزشی و زیرساخت‌های اقتصادی در حال اعتصاب بود. دیگر کسی به هیچ‌چیز جز پیروزی انقلاب نمی‌اندیشید. دانشگاه‌ها که مرکز قشر منورالفکر جامعه بود به کانون فعالیت‌های سیاسی تبدیل‌شده بود.

پس از بازگشایی دانشگاه در سال1362، دکتر محمدحسین دیانی بادانشی وسیع درزمینه کتاب و کتابداری و اطلاع‌رسانی، با توشه‌ای پربار حاصل سال‌ها تجربه، سکان هدایت کتابخانه مرکزی را بعد از یک تعطیلی سه‌ساله به دست گرفت. دکتر دیانی حق بزرگی به گردن دانشگاه جندی‌شاپور اهواز (دانشگاه شهید چمران اهواز و دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز) به‌طور اعم و کتابخانه‌ها و کتابداران به‌طور اخص دارد.  حالا دیگر هشت سال جنگ تحمیلی به پایان رسیده بود. دانشگاه‌ها پس از یک دوره سکون و رکود ناشی از جنگ و انقلاب فرهنگی، فعالیت‌های آموزشی خود را آغاز کرده بودند.

از جبر یا تقدیر آمدنم به کتابخانه بسیار خرسند و شاکرم، برای اینکه کتابخانه دنیای تازه‌ای پیش چشمان من گشود، رضایت شغلی را تنها با میزان درآمد آن نمی‌سنجیدم. بیست‌وپنج سال از بهترین سال‌های زندگی‌ام را در کتابخانه گذرانده‌ام و تمام تلاشم این بوده که زندگی عملی‌ام را بر پایه‌ی آنچه در حرف بدان اعتقاد داشته‌ام، بنا کنم. تا چه اندازه موفق بوده‌ام، قضاوتش با دیگران است چون تعریف از خود را رفتار بی‌خردان می‌دانم، اسفند 1380 بازنشسته شدم، بازنشستگی هم‌دوره‌ای از زندگی انسان است. روندی طبیعی که باید جوانان با فکر و اندیشه‌ی نو و انرژی تازه، جای سالخوردگان را بگیرند.

اگر عطش هرچه بیشتر خواستن و بیشتر دانستن در انسان نبود،زندگی درهمان حد ابتدایی خود باقی می‌ماند. تاریخ از زمانی آغاز شد که بشر کتب و اسنادی از خود به یادگار گذاشت و کتابداری از زمانی شروع شد که نوشته و کتاب به وجود آمد. در حقیقت می‌توان گفت که سابقه‌ی کتابداری از سپیده‌دم تاریخ است. درگذشته کتابداران افرادی دانشمند بودند و اصل دانشمند بودن، نشان‌دهنده اهمیت و نقش کتابدار بوده است. کتابداری علمی است که بادانش مدون سروکار دارد و کتاب و کتابخانه مانند علم فراسوی مرزهاست. دستاوردهای علم به یکسان در اختیار همگان قرار می‌گیرد و حتی تبهکاران و باندهای مافیایی نیز در استفاده از دستاوردهای علم مستثنا نیستند.

کتابخانه‌ها محل تعامل فرهنگ و اندیشه‌اند. کتابخانه نماد دموکراسی است و در آنجا هر نوع کتاب و نوشته با هر نوع تفکر و اندیشه در اختیار همه قرار می‌گیرد. سمت‌وسوی کتابخانه، ترقی و پیشرفت بشر است. کتابی که نوشته شد در اختیار جامعه قرار می‌گیرد، حتی اگر دولت‌ها مانع انتشار کتابی شوند، آن کتاب مخفیانه و حتی با شمار بیشتر، نشر و پخش می‌شود و یا نسخه‌ی دیجیتالی آن در فضای مجازی در سطحی وسیع به اشتراک گذاشته می‌شود. امروزه دیگر هیچ نیرویی قادر به کنترل گردش اطلاعات نیست. توفان سهمگین اطلاعات نظمی دیگر می‌طلبد. در این میان، بازنده دولت و ملتی است که نخواهد و یا نتواند در برابر این طوفان چاره‌اندیشی کند.

دیواری چون دیوار چین هم حتی اگر سر بر آسمان بساید، نمی‌تواند جلوی جریان سیال اطلاعات را بگیرد.کتابداران نباید صرفاً با تکیه‌بر اعتقادات خود، کتاب یا نوشته‌ای را از دسترس کاربران دور نگاه‌دارند، البته مقوله‌ی آزادی در نظر برخی از متفکران و فیلسوفان، بی‌قیدوشرط نیست و با مسئولیت همراه است. سانسور در مواردی استثنایی جایز است. در بعضی موارد، کنوانسیون‌های بین‌المللی، محدودیت‌هایی را برای نشر اعلام داشته‌اند. مانند آثار هرزه‌ای که به بی‌بندوباری و فساد اخلاقی دامن می‌زنند و یا مروج نژادپرستی و توهین به عقاید مردم باشند و یا موجب ترویج خشونت می‌شوند. معلمان و کتاب‌داران معماران جامعه‌ی انسانی هستند که نقش مهمی در انسان‌سازی و تحولات فرهنگی جامعه ایفا می‌نمایند.

  در عصر کنونی نه‌تنها تولید اطلاعات ارزش بسیار زیادی دارد، بلکه میزان مصرف یا به‌کار بردن اطلاعات به یکی از عمده‌ترین شاخص‌های توسعه تبدیل‌شده است. امروز هر کشور یا سازمانی که اطلاعات بیشتری تولید و مصرف می‌کند، توسعه‌یافته‌تر و قدرتمندتر است. فناوری‌های نوین اطلاعاتی بیشتر از گذشته زندگی انسان‌ها را تغییر داده و آن‌ها را وابسته به خودکرده است. این فناوری‌ها در حوزه کتابداری نیز تأثیر فراوانی گذاشته است به‌طوری‌که امروزه کتابداری با عنوان علم اطلاعات و دانش شناسی شناخته می‌شود. سرعت تولید و انتقال اطلاعات به حدی است که اطلاعات امروز، فردا کهنه تلقی می‌گردد، بنابراین اطلاعاتی که سازمان‌دهی، پردازش و مبادله نشود، انرژی تلف‌شده است.

 این سونامی اطلاعات اگر با آموزش‌های دائمی برای مواجهه با آن صورت نگیرد، می‌تواند خطرات جبران‌ناپذیری برای فرد و جامعه به بار آورد. رشد بی‌رویه نظام‌های اطلاعاتی، خستگی اطلاعات در افراد ایجاد می‌کند. افراد در هر دقیقه از شبانه‌روز در برابر پیام‌ها و اطلاعات قرار می‌گیرند و این باران اطلاعاتی نهایتاً منجر به خسته شدن فرد و از دست دادن تحمل وی می‌شود. درگذشته به دلیل محدود بودن اطلاعات، فقط اطلاعات مهم امکان بروز و انتشار می‌یافتند، اما امروز تمام اطلاعات، حتی اطلاعات پیش‌پاافتاده و محدود به یک منطقه نیز امکان بروز و نشر یافته‌اند. این مسئله باعث می‌شود که فرد در برابر پیام‌های مهم و غیر مهم به‌طور یکسان قرارگرفته و امکان تشخیص اهمیت و ضرورت اطلاعات را از دست بدهد.

علاوه بر این بسیاری از اطلاعات ممکن است امنیت فرد و جامعه را به مخاطره بیندازد، بنابراین در این جمعه‌بازار آشفته، متخصصان اطلاع‌رسانی جهت هماهنگی با این تحولات و رشد شتابان اطلاعات، می‌باید به‌طور مداوم آموزش‌های لازم را ببینند تا مخاطبان و کاربران را در جهت درست هدایت کنند. در برابر انبوه اطلاعات تولیدشده، چاره‌ای جز گزینش و غربالگری وجود ندارد و این وظیفه‌ی کتابداران آگاه است که اطلاعات مناسب را در زمان مناسب شناسایی و در اختیار مخاطبان قرار دهند. در آینده هر اتفاقی که برای کتابخانه‌ها بیفتد از ارج و منزلت و کارایی کتابداران کاسته نخواهد شد.

برای مشاهده‌ی کامل این یادداشت کلیک نمایید.

 

 

 

 

درج شده توسط: مدیر سایت